همه عمر برندارم سر از این خمار مستی



.

بسم الله
 
دوس دارم یه جا مثلا توی یه کافهبا یه قهوه  بشینم روبروت و زل بزنم توی چشمهات و فکرم بره به تمام این سال ها که گذشت که چطور گذشت که من چه شدم و چه چیزهایی رو باختم قهوه سرد بشه و من همچنان زل زده باشم به تو و به سال هایی که رفته اند کاش امیدی توی دل آدم جرقه بزنه که "روزها بهتر میشه" "این روزها سکویی میشه برای پرش ت نه مانع بزرگی برای رفتن ت" اما من آنقدر خسته م و ناتوان که که دلم میخواهد سال ها بخوابم و وقتی بیدار می شوم زمان به جلو نرفته باشد زمان بایستد تا من درست شوم تا درست م کنند و قدم در راه بگذارم 
 
نوشته شده در: جمعه 29 دی 96

هو العزیز


1. لازم نیست در هر موردی نظر بدی، هرچه کمتر نظر بدی کمتر هم قضاوت می کنی

2. لازم نیست حتی در مورد اطرافیان ت، کاری رو که به نظرت میاد خوبه رو یادآوری کنی. اگه ازت نظر خواستن بگو. بذار آدم ها در حیطه خودشون راحت باشن و با سلیقه خودشون پیش برن. حتی اگه به نظر تو یه تغییر کوچیک بهترش میکنه (دعوت عمو)

  

   


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها